اولین شعر غلامحسین:
تا ابد خون می چکد از دیدگان مسلمین
در عزای قتل حیدر پادشاه مومنین
کشته شد از تیغ نامردی به هنگام نماز
ابن ملجم را نشسته داغ ننگی بر جبین
...وراه خود را اینگونه انتخاب می کند که:
گربخواهی جعفری عاشق بشو
بنده عشق علی شو که بود مولای دین
او به هستی با دیده دل می نگرد.هم از این روست که درد مردم را درد خود می داند...:
آن زمان که مادر طفلی
داده از دست شیر پستانش
دست او سوی عابر بی غم
طفل مرده روی دامانش
من چه سان خنده کنم؟!
...
وبه پیروی از مولایش از همان دوران نوجوانی به دستگیری تنگدستان پرداختند واز سویی شعله عشقش روشنی بخش محفل دلدادگانش بوده به طوری که شیفتگانش خود را در زلال کلام او یافتند:
پیکرم آینه ای صاف است
هر که خود را می نگرد در من
شکلی از قامت خود بیند
با همه زشتی وزیبایی
هر که از من بکند دوری
وحشت از دیدن خود دارد
هر که با من بشود مانوس
فکر بشناختن خویش است
ودر جایی دیگر میفرماید:
ای دوست
عاشق بودن را
با صدای بلند
اعلان کن
تا آنکه مرد ره است
بیایید
وآنکه نامرد است
بگریزد
شیدایی او در اثارش مشهود بود ودر محفل پروانگانش به جز حضرت حق دلبری را نمی بیند .او در سال1344در سن 16 سالگی به زندان شاه افتاد وپس از آزار و شکنجه هایی که در زندان متحمل می شود ازبند رها گشته واندکی بعد به بیماری قلب دچار می شود به طوری که برای معالجه به خارج از کشور سفر می کند وحین عمل قلب از دو پا فلج می شود واز ان پس برای راه رفتن از عصا استفاده می کند.
در سروده های(مرد دانا)و(نیک مرد)از آقای ناصر شریف رازی که وسایل وامکانات انتقال او را به بیمارستان برامپتون لندن جهت انجام عمل جراحی قلب فراهم ساخته کمال سپاسگزاری را ابراز می دارد.
روح شیدای او آنچنان عاشق و دلباخته حضرت حق بوده که بیماری و از کار افتادگی پاهایش خللی در ایمان وعهد او با معشوق ایجاد نکرده.در منظومه زیبا وسوزان(برزو و پریسا)مراحل کمال سالک وجوینده وصال حضرت عشق را با استناد به عشق مجازی در توصیف عشق حقیقی آنچنان ساده و دلنشین به تصویر کشیده است که کمتر کسی است ازآن متاثر نگردد.تا آنجا که نوشیدن زهر را که اشاره به چشم پوشی از دنیای فانی برلی رسیدن به جاودانگی با نیت وصال یار در پذیرش وپایداری در وفای به عهد و فانی شدن در حضرت محبوب می داند.شیدا عشق به حق را سر منشائ آفرینش می داند وهم از این روست که مستی غم وشادی خود را همه از الطافالهی دانسته میفرماید:
گر عاشقم در کوی تو-هستم ولی بر روی تو
برمهر تو بر خوی تو-بر زلف عنبر بوی تو
هستم ولی از روی تو-شادم ولی از سوی تو
هر کس که آید سوی تو-علشق شود بر روی تو
:: موضوعات مرتبط:
مشاهير لارستان بزرگ ,
,
:: برچسبها:
"لارستان کهن"بنارویه"مشاهیر بنارویه"شیدا"اشعار" ,